محل تبلیغات شما
جواد خیلی به خوابم می آید ولی وای از دست این حافظه درب و داغون که بعضا همه خواب و گاهی بخش زیادی از آن از یادم می رود .
دیشب  هم جواد به خوابم آمد . در بیدگل بود و با همان پیراهن 2 جیبی که بیشتر اوقات به تن داشت . مقدمه صحبتهایمان یادم نیست که چه گفتیم ولی از اینجا یادم می آید که من منتقدانه به جواد گفتم که کی می خواهید از جنگ و دفاع مقدس برای ما جنگ ندیده ها بگوئید و بنویسید و دوباره جواب یادم نیست . او حرکت کرد تا از یک درب نرده ای آهنی وارد جائی مثل یک باغ شود و البته وارد شد و دستش هنوز به درب بود که به او گفتم راستی در جبهه یک اسم مستعار (اسمی که معمولا پشت بی سیم همدیگر را صدا می کردند ) داشتی و خودم اسمی را گفتم که اشتباه بود . همانطور که دستش به درب باغ بود رو به من کرد و یک جمله با کلمات زیاد گفت که من فقط نام فاطمه اهرا را یادم مانده . مثل این جمله ،  اسم مستعار من یاور فاطمه زهراء سلام الله علیهاست . گفتم چرا جمله به این بلندی را به عنوان اسم مستعار انتخاب کرده ای ، ولی او  دیگر رفته بود .
کربلای شلمچه امسال هم به طرف پنج ضلعی و کانال هفت دهنه خیره شدم و در غروب آفتاب یاد جواد افتادم .

http://s5.picofile.com/file/81795076/javad_64_.jpg

http://s5.picofile.com/file/81795092/javad64.jpg

پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او

یاور فاطمه زهرا سلام الله علیها

عرض تسلیت وفات مادر سردار

یادم ,درب ,یک ,جواد ,گفتم ,اسم ,اسم مستعار ,که من ,یادم نیست ,گفتم که ,یادم می

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

English Studio تعمیر آیفون تصویری COMMAX قرن 21 Phil's notes گروه جغرافیا ناحیه 2 کرمانشاه ثبت شرکت - ثبت برند - ثبت فوری شرکت Evelyn's blog کد شکلاتی leletmede bumbriformdust