چهار شنبه 26-3-61
امروز را کامل در پادگان 15 خرداد بودیم . بچه ها دل تو دلشان نیست که کجا اعزام خواهند شد . به دلیل اهمیت جبهه های جنوب همه مشتاق اعزام به جنوب هستند . برای رزمندگان راحتی معنا ندارد و گرنه در این فصل سال همه باید داوطلب اعزام به غرب می بودند که بهترین آب و هوا را دارد و جنوب حالا گرمای سوزان .
خلاصه انتظار در پادگان ماندن به سر آمد و ساعت 9 شب از پادگان خارج شدیم و به طرف راه آهن اصفهان رفتیم . اولین نشانه اعزام به جنوب مشخص شد و آن رفتن به راه آهن بود و اگر قرار بود به جبهه ای دیگر برویم با قطار نمی رفتیم . سوار قطار که شدیم و اعلام شد مقصد اهواز بچه ها از خوشحالی بال در آوردند . ساعت 11:30 شب قطار از ایستگاه اصفهان حرکت کرد . عجب شب خوشی بود امشب و مخصوصا اینکه شایع شد که می رویم برای عملیات بصره . بچه ها دل به خوابیدن نمی دادند و از فردا و فرداها می گفتند و تحلیل و پیش بینی می کردند و البته تخمه و پسته هائی هم که هر کسی در ساک داشت ، به تدریج روبه پایان می رفت .
حرکت قطار خیلی کند و آهسته بود و با اینکه عصر شده بود ما هنوز به اهواز نرسیده بودیم ولی علت را نمی دانستیم .
ساعت حدود 10 شب بود که علائم و روستاهای اطراف نشان از نزدیکی به اهواز را می داد و بالاخر به اهواز رسیدیم .
نزدیک به 24 ساعت این سفر طول کشید . ساک و وسائل را سریع جمع و جور کردیم و از قطار پیاده شدیم . مسئولین گفتند اتوبوس ها در راهند تا شما را به پایگاه ببرند و بعد از یکساعت اتوبوس ها آمدند و سوار شدیم ولی نمی دانستیم به چه تیپی خواهیم رفت ، تا اینکه وارد پایگاهی شدیم که به آن پایگاه شهید مدنی می گفتند . این پایگاه در دانشگاه اهواز به نام جندی شاپور واقع شده بود .
وقتی وارد پایگاه شدیم متوجه شدیم که این پایگاه متعلق به تیپ نجف اشرف است و انشاالله ما برای عملیات آینده با این تیپ وارد عمل خواهیم شد .
امروز را کامل در پادگان 15 خرداد بودیم . بچه ها دل تو دلشان نیست که کجا اعزام خواهند شد . به دلیل اهمیت جبهه های جنوب همه مشتاق اعزام به جنوب هستند . برای رزمندگان راحتی معنا ندارد و گرنه در این فصل سال همه باید داوطلب اعزام به غرب می بودند که بهترین آب و هوا را دارد و جنوب حالا گرمای سوزان .
خلاصه انتظار در پادگان ماندن به سر آمد و ساعت 9 شب از پادگان خارج شدیم و به طرف راه آهن اصفهان رفتیم . اولین نشانه اعزام به جنوب مشخص شد و آن رفتن به راه آهن بود و اگر قرار بود به جبهه ای دیگر برویم با قطار نمی رفتیم . سوار قطار که شدیم و اعلام شد مقصد اهواز بچه ها از خوشحالی بال در آوردند . ساعت 11:30 شب قطار از ایستگاه اصفهان حرکت کرد . عجب شب خوشی بود امشب و مخصوصا اینکه شایع شد که می رویم برای عملیات بصره . بچه ها دل به خوابیدن نمی دادند و از فردا و فرداها می گفتند و تحلیل و پیش بینی می کردند و البته تخمه و پسته هائی هم که هر کسی در ساک داشت ، به تدریج روبه پایان می رفت .
تعدادی از رزمندگان اعزامی شهرستان آران و بیدگل به عملیات رمضان
- ایستاده از راست جواد صدیقیان - شهید حسین مختصی - شهید جواد معینی نژاد - نفرات جلو از راست : ابوالفضل جویبار و غلامحسین صباری فر
برای دیدن تصویر در سایز و کیفیتی بالاتر کلیک کنید
پنج شنبه 27-3-61- ایستاده از راست جواد صدیقیان - شهید حسین مختصی - شهید جواد معینی نژاد - نفرات جلو از راست : ابوالفضل جویبار و غلامحسین صباری فر
برای دیدن تصویر در سایز و کیفیتی بالاتر کلیک کنید
حرکت قطار خیلی کند و آهسته بود و با اینکه عصر شده بود ما هنوز به اهواز نرسیده بودیم ولی علت را نمی دانستیم .
ساعت حدود 10 شب بود که علائم و روستاهای اطراف نشان از نزدیکی به اهواز را می داد و بالاخر به اهواز رسیدیم .
نزدیک به 24 ساعت این سفر طول کشید . ساک و وسائل را سریع جمع و جور کردیم و از قطار پیاده شدیم . مسئولین گفتند اتوبوس ها در راهند تا شما را به پایگاه ببرند و بعد از یکساعت اتوبوس ها آمدند و سوار شدیم ولی نمی دانستیم به چه تیپی خواهیم رفت ، تا اینکه وارد پایگاهی شدیم که به آن پایگاه شهید مدنی می گفتند . این پایگاه در دانشگاه اهواز به نام جندی شاپور واقع شده بود .
وقتی وارد پایگاه شدیم متوجه شدیم که این پایگاه متعلق به تیپ نجف اشرف است و انشاالله ما برای عملیات آینده با این تیپ وارد عمل خواهیم شد .
پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او
شدیم ,اهواز ,قطار ,ها ,اعزام ,پایگاه ,اعزام به ,به اهواز ,بچه ها ,قطار از ,شدیم و
درباره این سایت